در احد بر قلب پیغمبر،عدو داغی فزود
بعد کشته گشتن حمزه،تنش از هم گشود
می کشید آه از جگر،پیغمبر از داغ عمو
سینه ی احمد شد از داغ عمویش پر ز دود
سوی حمزه بی هوا یک نیزه گر پرتاب شد
بر تن سالار زینب نیزه ها آمد فرود
یکنفر وحشی اگر حمله به سوی حمزه برد
هرچه وحشی بود در گودال رو آورده بود
بر زمین افتاد و شد مثله تنش،شکر خدا
بر سرش دیگر نخورده ضربه ی سخت عمود
گرچه مثله شد ولی پیراهنش غارت نشد
وای از گودال،دشمن بر سر او ریخت زود
یکنفر عمامه را برد و یکی نعلین او
یکنفر پیراهن و انگشتر او را ربود
آن لبی را که جسارت کرد آن پست لعین
لیک از چوب جفا دیگر نگردیده کبود
خواهرش را تسلیت دادند،آه از شام بلا
یک زن تنها و دور او پر از چشم یهود
(شائق)
- جمعه
- 8
- تیر
- 1397
- ساعت
- 8:29
- نوشته شده توسط
- میرکمال
- شاعر:
-
محمود اسدی
ارسال دیدگاه