• سه شنبه 28 فروردین 03

 احسان  نرگسی رضاپور

شعر ولادت امام رضا -(شهره ی شهر شده بخشش شاه مشهد)

1776
3

شهره ی شهر شده بخشش شاه مشهد
بنده ی شاه خراسان شده ام تا به ابد

کعبه ی اهل زمین است خراسانِ رضا
هر چه داریم و نداریم به قربانِ رضا

حاجتش بی برو برگرد روا خواهد شد
هر کسی دست به دامان رضا خواهد شد

دست خالی نرود هیچکسی از حرمش
سجده کردند ملائک همه پای عَلَمش

از کرامات رضا هر چه بگویند کم است
هر کسی مُحرِم این کعبه شود، محترم است

ما فقیریم و رضا ضامن حج فقراست
بارگاهش به خدا قطعه ای از عرش خداست

اصل این است: گدا در پی سلطان برود
درِ این خانه ولی شاه به دنبال گداست

بسپارید که راهیِ خراسان بشود
هر که دلتنگ اذان حرم کرب و بلاست

سر من خاک کف پای رضا گردیده ست
تا نگویند فداییِّ رضا بی سر و پاست!

"ابر و باد و مه و خورشید و فلک" می گویند:
چشم وا کن! که جهان گوش به فرمان رضاست

هر شبی که به ملاقات رضا سر می شد
خانه ی جان من از عشق معطر می شد

مست گردیدن از این عشق حلال است حلال
زندگی بی رخ ارباب محال است محال

حرم قدسی تو قبله ی حاجات من است
نام زیبای تو هم ذکر مناجات من است

مثل آهو به حریم تو پناه آوردم
هیچکس جز تو ندارد خبری از دردم

گوشه ی صحن گهر شاد دعا می خوانم
کاش بر لب برسد در حرم تو جانم

سائلت آمده تا پیش تو زانو بزند
با امید آمده تا باز به تو رو بزند

با هزاران ملک از عرش رسیده جبریل
آمده صحن تو را با مژه جارو بزند

تو اگر ضامن آهو بشوی، هیچ کسی
دل ندارد که دگر تیر به آهو بزند!

گنبد زرد تو وقتی بدرخشد، خورشید
پیش او مثل چراغی ست که سوسو بزند

هر کجا هم بروم سائل این درگاهم
از تو اذن حرم کرب و بلا می خواهم

باز هم باز شده روی تو آغوش زمین
زیر پای تو شده پهن پَرِ روح الامین

خون ذی القعده در این روز به جوش آمده ست
چشمه ی لطف خدا هم به خروش آمده ست

بوسه بر کاشی صحنت شده خیر العملم
باز هم دست بکش بر سر و روی غزلم

اشک شوقم به هوای تو سرازیر شده ست
من همانم که در خانه ی تو پیر شده ست

شب میلاد تو در صحن قدم باید زد
بوسه ی شکر به دیوار حرم باید زد

از ازل عاشقِ بی چون و چرایت بودم
تا دم مرگ هم از عشق تو دم بايد زد

مادرم گفت:به هنگامِ گرفتار شدن
دست بر دامن سلطان کرم باید زد

بهترین خاطره ها را_به خداوند قسم_
گوشه ی پنجره ی فولاد رقم باید زد

خادمانِ حرمت باز به هم می گفتند:
اربعین...کرب و بلا....خیمه ی غم باید زد

وقت آن آمده تا سوی تو پر بگشاییم
دست بر سینه به سوی حرمت می آییم

احسان نرگسی رضاپور

  • چهارشنبه
  • 20
  • تیر
  • 1397
  • ساعت
  • 10:7
  • نوشته شده توسط
  • احسان نرگسی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران