یا ربِ وقت سحر تقرب شب هاست
رو به کریمان زدن عبادت لبهاست
بستر بیمار وعده گاه طبیب است
خیری اگر میدهند برکت تب هاست
نوکر گمنام هم بنام شد اینجا
آنچه مهم نیست پیش یار لقب هاست
سِیر الهیِ اهل عشق همیشه
رحمت ذی القعده هاست لطف رجب هاست
ذکر رضا قند کرده تلخی مارا
شهد نبات است اینکه بین رطب هاست
مادرم امد مرا به دست رضا داد
آبرویم را خرید خانه اش آباد!
محضر سلطان می آورند اگر دست
میشکنند عاشقان به شوق نظر دست
دست به دامان حلقه های ضریحم
کودکم و میدهم به دست پدر دست
بین قنوتم افاضه کرد مکرر
خیر کثیر است در زمان سحر دست
عقل چکارست تا گدای تو هستم
فیض به من بیشتر رسانده ز سر... دست
تر شده از دیدن حرم چقدر چشم
پر شده از محضر شما چقدر دست
سفره گشا تا رضاست سفره نشینم
ضامن آهو نوشته روی نگینم
پشت سر زائران دعاست،دعایت
دلخوشی دعبل است خاک عبایت
سلسله بر گردن روات کشیدی
جان بفدای کلام مثل طلایت
کعبه تویی مسجدالحرام بهانه
قبله تویی قم شدست قبله نمایت
قصر به هم ریخت در مناظره وقتی..
آبروی جاثلیق ریخت به پایت
کن فیکونِ تو فاش شد سر سفره
شیر میاید برون ز پرده برایت
روی دو چشم ترم قدم بزن ای ماه
تا که مطهر شود شبیه قدمگاه..
آمدم ای شاه با نشان و نشانی
پیش تو باشد دلم به حکم امانی
وقت نماز است صف پر است کمک کن
کاش مرا هم کنار خود بنشانی
هرچه کنی از درت جدا نشوم من
خواه بخوانی مرا و خواه برانی
جاروی خدام را ببخش به زوار
تا که دراین دل کنند خانه تکانی
ابن شبیب آمدست دیدنت آقا
موقع روضه شدست و مرثیه خوانی
ناله ان کنتَ باکیاََ بزن آقا
سینه برآن شاه بی کفن بزن آقا
یابن الشبیب عمه ام دلش پر غم شد
چادر و پوشیه بین قافله کم شد
جد غریبم ز روی اسب زمین خورد
پیرهنش بر فراز نیزه علم شد
دامنشان گر گرفت صورتشان سوخت
آتش خیمه بلای اهل حرم شد
چرخش شلاق ها به بازویشان خورد
قامت معصومه ها شکسته و خم شد
بعد هزاران هزار زخم جگر سوز
نوبت بازار شام و هلهله هم شد
زخم غرورم ز ماجرای حجاب است
گریه ی من بیشتر برای رباب است
- سه شنبه
- 2
- مرداد
- 1397
- ساعت
- 10:10
- نوشته شده توسط
- جواد
- شاعر:
-
سید پوریا هاشمی
ارسال دیدگاه