امشب دوباره گرد غم بر جان نشسته
امشب دوباره شیعه پرهایش شکسته
اه از نهاد عرشیان بسیار برخاست
در خانه ی صادق چرا اینگونه غوغاست
یک بار دیگر میشود تکرار، تاریخ...
این بار اما سوخت خانه بیخ تا بیخ
بی رحم ها ارام...!اقا پیر مرد است
اقا نحیف و لاغر است و روی زرد است
قدری مروت تا که نعلینش بپوشد
مهلت بده تا لااقل ابی بنوشد
بردند اقا را غریبانه ،خدایا
با ناسزا بردند، جعفر! ابن زهرا
بردند اقا را به سمت کاخ منصور
بردند اما با بسی دشنام و با زور
ای وای از انگورهای زهر اگین
ای کاش میشد قسمت منصور بی دین
امشب بقیع و صادقِ مهمان مادر
باقر کنارش،انطرف تر هم پیمبر
درهای جنت را حسن جان باز کرده
مولا علی "خوش امدی"ابراز کرده
صادق به خود دیده ست استقبال سجاد
بال ملائک سایه ها را کرده ایجاد
- جمعه
- 22
- تیر
- 1397
- ساعت
- 11:29
- نوشته شده توسط
- جواد
- شاعر:
-
اکرم سبزعلی
ارسال دیدگاه