آقا سلام درد دلها با تو دارم
آقای من خورده گره بر کار و بارم

رویت ندیده عاشق روی تو هستم
من کشته زیبایی خوی تو هستم

ای نور چشم فاطمه پس کی میایی
مردم عزیز جان من از این جدایی

می دانم آقا در میان ما غریبی
اما به درد ما تو ای آقا طبیبی

اینجا همه ذکر فرج دارن به لبها
با یاد تو سر میکند این روز و شبها

سر بسته گویم با تو ای مولای دلها
فکری برای خود بکن فرزند زهرا

آقا خودت شبها برای خود دعا کن
بهر فرج آقا خودت رب را صدا کن

گویا دعای ما ندارد هیچ تاثیر
دائم دهد بهر فرج هر لحظه تاخیر

آقا میان آن دعاهای شبانه
ما را صدا کن ای عزیز جاودانه

آقا شود یک لحظه رویت را ببینم
یک بوسه از کنج لبت آقا بچینم

دانم بدم اما بدان ای نور عینم
من ذاکر و من خادم جدت حسینم

بخشا مرا ای مهدی و ای نور عالم
گر درد و دل کردم بدان بد بوده حالم

آقا دعا کن از در این خانه جایی
نگذارد این نوکر به دیگر جای پایی

وحید زحمت کش شهری