شعری برای عرض ارادت نداشتم
این شد که کار را به خودت واگذاشتم
هر شب که در جهان شما غوطه ور شدم
((گویی از ابن جهان به جهان دگر شدم ))
من کوچکم مقابل دریای نور تو
دستم نمی رسد به بلندای دور تو
یا شاعر از سبوی شما مست رفته است
یا اختیار شعر من از دست رفته است
این مثنوی دوباره دل از دست داده است
حالا به احترام شما ایستاده است
اشکی چکید و بغض شکست و زبان گرفت
((حسنت به اتفاق ملاحت جهان گرفت))
امشب دلم به صحن شما پرکشیده است
مثل کبوتری به هوایت پریده است
کز کرده است شاعر تنها به یادتان
در گوشه ورودی باب الجوادتان
امشب هوای خانه من آسمانی است
در صحن انقلاب دلم شعرخوانی است
یا سیدالغریب و یا فارج الغمم
((للهِ حمدُ معترفِِ غایهً النّعم))
من عاشقم تو هر چه که خواهی خطاب کن
اصلا غلام حلقه به گوشت حساب کن
- یکشنبه
- 31
- تیر
- 1397
- ساعت
- 20:40
- نوشته شده توسط
- سید محسن احمدزاده صفار
- شاعر:
-
محمد شفیعی فر
معتمدی