• دوشنبه 3 دی 03

 حمیدرضا محسنات

یا امام رضا علیه السلام -(پیرمرد از تمام خاطره هاش )

762

#زائر_قدیمی

پیرمرد از تمام خاطره هاش
چند تا را هنوز از بر بود
مثلا اینکه صحن گوهرشاد
آسمانش پر از کبوتر بود

خیره میشد به عکسهایی که
از جوانیش بیش و کم مانده
از عیال خدابیامرزش
چقَدَر عکس با حرم مانده ...
 
خیره میشد به مهر و تسبیح و
جا نمازی که عکس گنبد داشت
در سجودش همیشه زائر بود ...
مهر و تسبیح عطر مشهد داشت

رو به ساعت نگاه غمگینش
دست بر سینه منتظر مانده
بیسواد است , بر روی ساعت
یک حرم جای هشت چسبانده

دانه دانه به کفترانش با
اشک شرمندگی غذا داده
کفتران حیات را چندیست
وعده ی مشهد الرضا داده

خانه اش خانه ای قدیمی بود
خانه ای گرم و با صفا ... آری
از همان ها که غرق دنیا نیست
از همان ها که دوستش داری

غرق لبخند بود و شاید نه ...
سینه اش بود غرق غم انگار
رو به تصویر بود و در واقع
اشک میریخت در حرم , انگار

اشک ها زنده کرد تصویرِ
قطره های زلال باران را
کفش های گِلی پس از باران
سیل لبخند کفشداران را

صحن ها را یکی یکی رد شد
داشت بوی وصال می آمد
بوی عطر همیشگی حتی
وسط این خیال می آمد

زیر لب یک سلام و بعد از آن
دست بر سینه سوی عکس حرم
اندکی خم شد و سپس جان داد
عقربه ماند روی عکس حرم

  • یکشنبه
  • 31
  • تیر
  • 1397
  • ساعت
  • 21:10
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران