• سه شنبه 15 آبان 03

 احمد ایرانی نسب

شعر در مدح آقا علی بن موسی الرضا علیه السلام -(میان صحن های تو ز فکر این و آن فارغ)

1203
1

میان صحن های تو ز فکر این و آن فارغ
شبیه کودکی هستم ز غوغای جهان فارغ

تمام حرف هایم را فقط با اشک میگویم
اشارات نظر داریم و هستم از زبان فارغ

کلاغ رو سیاهی پر زده بین کبوتر ها
کنار پنجره فولاد تو از آشیان فارغ

کبوتر زائرت باشد ز گنبد بر نمی‌خیزد
که تا خورشید بالا رفت و شد از آسمان فارغ

مرا با عیب راهم دادی و با اشک می خندم
شبیه بنده ای که میشود از امتحان فارغ

زمینم؟ آسمانم؟ مشهدم؟ عرشم؟ کجا هستم؟
دخیلت هستم و میگردم از کون و مکان فارغ

اذان صبح ، نقاره دلم را زیر و رو کرده
چنان پر شور و سرمستم که هستم از اذان فارغ

شفا میخواهم و از آب سقاخانه می‌نوشم
منم از لطف هر که غیر تو ، ای مهربان فارغ

میان دست ها حاجت نمانده چون کریمی تو
ز حاجت سینه ی مرد و زن و پیر و جوان فارغ

چگونه صید کردی قلب صیاد خراسان را؟
که صیاد خراسان از شکار آهوان فارغ

(کمان را زه بریده ، تیر را پیکان و پر کنده

سپر افکنده ، خود را کرده از تیر و کمان فارغ)  *

*وحشی بافقی

احمد ایرانی نسب

  • سه شنبه
  • 2
  • مرداد
  • 1397
  • ساعت
  • 1:19
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران