• دوشنبه 3 دی 03


شعر ولادت امام رضا(ع) -( وقتی به دست تو دلش را داد افتاد )

515


وقتی به دست تو دلش را داد افتاد

وقتی نگاه تو بر او افتاد،افتاد

در حد یک انگور اشکش ریخت آن وقت

در حد مِی جوشید و در ایجاد افتاد

 

ماهی کوچک تُنگ را می خواست،اما

در تور دریا ماهی آزاد افتاد

انداخت خود را بر مُشبّک ها سرانجام

صیدی که روزی در پی صیاد افتاد

مُهر شفایش بود اشکی که به دامن

از چشم های کور مادرزاد افتاد

فواره روی پای خود برخاست از شوق

از دیدنش نقّاره در فریاد افتاد

می خواست تا یک بار دیگر خلق گردد

شش روز پشت پنجره فولاد افتاد

شش روز پشت پنجره فولاد آن وقت؛

یک عمر کنج صحن گوهرشاد افتاد

 مهدی رحیمی زمستان

  • سه شنبه
  • 2
  • مرداد
  • 1397
  • ساعت
  • 10:3
  • نوشته شده توسط
  • جواد

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران