در کوچه های کوفه غریبانه می روم
بودم شهیر شهر و چه بیگانه می روم
دارم به دل ملامت و هستم به زیر دِین
دلواپسم برای امیر جنان حسین
نامه نوشته ام که بیا کوفه تشنه است
آقا نیا که کوفه پر از تیر و دشنه است
آقا نیا که بیعتشان زیر و رو شده
در بینشان ز کشتن تو گفت و گو شده
تیر سه شعبه دیده ام و سوخت پیکرم
یاد سفیدی گلوی طفلت اصغرم
دیدم به مرکبان همه نعلان تازه را
ماندم بگویم اینکه چه سازی جنازه را
در سینه ی تمامیشان بغض حیدر است
کار عجیبشان به روی جسم اکبر است
در بین کوچه ها سخن از قطع آب بود
صحبت ز کام خشک صغیر رباب بود
صحبت ز دست بسته و بحث اسارت است
از حمله ی به خیمه و بحث از جسارت است
سربسته گویم ای گل زهرا میا میا
پیدا نمیشود به خدا ذره ای حیا
وحید زحمت کش شهری
- دوشنبه
- 29
- مرداد
- 1397
- ساعت
- 7:4
- نوشته شده توسط
- وحید زحمت کش شهری
- شاعر:
-
وحید زحمتکش شهری
ارسال دیدگاه