سبک ۱۴ ـ سرود / شور ـ فرج
اللّهم عجّل لولیک الفرج(۳)
*   *   *
وقتي خداوند آفريده جسم و جانم را
با نام مهدي وا نمود قفلِ زبانم را
از لحظهاي كه چشم خود را وا نمودم من
شد آرزويم ديدنِ ابرو كمانم را
*   *   *
من از همان لحظه شدم چون شاخهي زردی
هر جا گذر كردم نديدم باغبانم را
در كودكي من دورهگردِ كوچهها بودم
اما نديدم مهدي صاحب زمانم را
*   *   *
در نوجواني جيره خوار هيئتي بودم
اما نياسود لحظهاي روح و روانم را
من در جواني نام او را زمزمه كردم
لايق نگشتم وصل يارِ مهربانم را
*   *   *
حالا به پيري كه رسيدم غصهها دارم
ترسم بميرم تا نبينم دلستانم را
اما بدانم لحظهاي آيد كه يارِ من
روشن نمايد با قدومش دو جهانم را
- چهارشنبه
 - 7
 - شهریور
 - 1397
 - ساعت
 - 18:37
 - نوشته شده توسط
 - حسن فطرس
 
- شاعر:
 - 
                            
حسن ثابت جو
 

                
                
                
                
                                
                                
                                
                                
                                
                                
    
    
    
    
                
                
ارسال دیدگاه