الهی که فردا نیاد خورشید میون آسمون
الهی که فردا غروب نبینمت تو خاک وخون
تورو خدا اینقد نخون
اناالیه راجعون
نگو میشم بعد تو تنها توی این صحرای پراز دشمن
نگو میمونه روی قلبم داغ تو ای پشت و پناه من
غمم همینه داداش
میموندی پیش من کاش
تورو خدا حسینم
خیلی مواظب خودت باش
حسین غریب مادر
حال دلم طوفانی و بارونيه صحن چشام
دست خودم نيست اگه که افتاده لرزش تو صدام
آخه نگات عجيب شده
طرز دعات عجيب شده
چرا اصغر رو ميبوسی و خيره میشی به حنجرش هردم
نشوندی رو پا رقيه ت رو دست روی گونه ش می کِشی باغم
تاج سرم حسين جان
برادرم حسين جان
دلواپسم براتو
حق بده ، خواهرم حسين جان
حسین غریب مادر
خودت می دونی میمیرم چشم تورو تر ببینم
ترسم اینه فردا غروب تنت رو بی سر ببینم
ترسم اینه تو کربلا
سرت بِره رو نیزه ها
اگه یک لحظه قراره زنده بمونم بی تو ، بمیرم کاش
چجوری باید بدون تو دخترت رو آروم کنم داداش
نگو که دیگه دیره
دلم آتیش می گیره
عالم می دونه اینو
زینب بدون تو می میره
حسین غریب مادر
*بااین سبک خوانده شود*
- دوشنبه
- 12
- شهریور
- 1397
- ساعت
- 19:12
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
گروه شاعرانه ها سبک
محمد رضا
برای دسته
سه شنبه 27 شهریور 1397ساعت : 00:43