چشم تو دیدم و چشم تر من ریخت به هم
حال با وضع سر تو،سر من ریخت به هم
نه علمدارِسپاهم،که سپاهم بودی
تا تو پاشیده شدی،لشکر من ریخت به هم
مادرم آمده بالای تن بی دستت
از به هم ریختنت،مادر من ریخت به هم
قبل از آنی که تنم زیر سم اسب رود
ازتماشای تنت،پیکر من ریخت به هم
صحبت از معجر زینب شده از جا برخیز
حرف معجر شده و خواهر من ریخت به هم
بی تو ناموس مرا در ملاءعام برند
غیرت الله ببین دختر من ریخت به هم
******
شائق
- سه شنبه
- 13
- شهریور
- 1397
- ساعت
- 22:39
- نوشته شده توسط
- میرکمال
- شاعر:
-
محمود اسدی
ارسال دیدگاه