• سه شنبه 15 آبان 03


روضه قاسم ابن الحسن و قمر بنی هاشم

636

روضه قاسم ابن الحسن
#قاسم_ابن_الحسن
در كتب مقاتل دو نفر رو در كربلا تشبيه به قمر (ماه ) كردند  و هر دو شبيه جدشان اميرالمؤمنين فرقشان شكافته شد و صورت همچون ماه آنها غرق در خون شد ، اولين آن بزرگواران قمر بني هاشم بود شيخ عباس قمي در منتهي الآمال مي گويد :
حضرت عبّاس عليه السّلام كه اكبر اولاد اُمُّ البنين  وپسر چهارم اميرالمؤ منين عليه السّلام بود و كُنْيَتش ابوالفضل و مُلَقّب به (سقّا) و صاحب لواى امام حسين عليه السّلام بود،
 (چنان جمال دل آرا و طلعتى زيبا داشت كه او راماه بنى هاشم مى گفتند)(١) 
مشك را پر آب نمود و بر كتف راست افكند و از شريعه بيرون شتافت تا مگر خويش را به لشكرگاه برادر برساند و كودكان را از زحمت تشنگى برهاند. لشكر كه چنين  
ديدند راه او را گرفتند و از هر جانب او را احاطه كردند، و آن حضرت مانند شير غضبان بر آن منافقان حمله مى كرد و راه مى پيمود. ناگاه نوفل الا زرق و به روايتى زيدبن ورقاء كمين كرده از پشت نخلى بيرون آمد و حكيم بن طفيل او را معين گشت و تشجيع نمود پس تيغى حواله آن جناب نمود آن شمشير بر دست راست آن حضرت رسيد و از تن جدا گرديد، حضرت ابوالفضل عليه السّلام جلدى كرد و مشك را به دوش چپ افكند و تيغ را به دست چپ داد و بر دشمنان حمله كرد
پس مقاتله كرد تا ضعف عارض آن جناب شد، ديگر باره نوفل و به روايتى حكيم بن طفيل لعين از كمين نخله بيرون تاخت و دست چپش را از بند بينداخت،
و مشك را به دندان گرفت و همّت گماشت تا شايد آب را به آن لب تشنگان برساند كه ناگاه تيرى بر مشك آب آمد و آب آن بريخت و تير ديگر بر سينه اش رسيد و از اسب در افتاد.
پس فرياد برداشت كه اى برادر، مرا درياب به روايت (مناقب) ملعونى  ((عمودى از آهن بر فرق مباركش زد )) 
كه به بال سعادت به رياض جنّت پرواز كرد.
و جوان بعدي كه او را در كتب معتبر تشبيه به ماه كرده اند  و فرق اوشكافته شد ،قاسم ابن الحسن عليه السلام بوده است ،
حميد بن مسلم گويد در اين گيرودار جوانى كه صورتش( قرص قمر ) بود و شمشيرى حمايل داشت و پيراهنى پوشيده و نعلينى بپا كرده كه بند يكى از آنها گسيخته بود وارد معركه كارزار شد عمر بن سعد ازدى بمن گفت سوگند بخدا هم اكنون بر اين جوان حمله مى كنم و او را از پا درمى آورم گفتم سبحان اللَّه تعجب مى كنم از اين اراده كه كرده دست از اين كار بردار و بگذار ديگران كه بر كوچك و بزرگ حسين ع رحم نمى كنند او را به پدران نامدارش ملحق سازند پاسخ داد چنين نيست بخدا قسم سر راه بر او مى گيرم و او 
را نابود مى كنم اين سخن را گفت و به قاسم علیه السلام حمله كرده ((شمشيرى بر سر مباركش زد ))
سرش شكافت قاسم بروى زمين افتاد عمويش حسين ع را بداد خواهى دعوت كرد.
منابع
١- منتهي الآمال
٢- ترجمه الإرشاد، ص: ٤٦١

  • چهارشنبه
  • 14
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 13:48
  • نوشته شده توسط
  • سجاد

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران