کوچه باغ ظهور
شب است ومنتطرم تا دم سحر برسی
هنوز منتظرم تا که منتظر برسی
چگونه گویمت آقا که از سفربرگرد
سفرنکرده ای آقا، که ازسفربرسی
چقدر مانده زعمرم چه جمعه ها که گذشت
خدا کند که همین جمعه ی دگر برسی
امید مردم مستضعف جهان ،باید
به داد این همه مظلوم خون جگر برسی
به کوچه باغ ظهورت گلاب می پاشیم
صلا زنیم تو را ، تا که زودتر برسی
قسم به کعبه که چشم انتظار مقدم توست
به کعبه تکیه زنی با شکوه وفر برسی
زکعبه بانگ انا المهدیت به گوش آید
چه باطل است گمانی که بی خبربرسی
سلام ما به توای زائری که هرشب وروز
کنار تربت مادر به چشم تر برسی
همیشه ذکر فرج را به روی لب دارم
که ای امام«وفایی» مگر تو سر برسی
سیدهاشم وفایی
- پنج شنبه
- 15
- شهریور
- 1397
- ساعت
- 11:43
- نوشته شده توسط
- سجاد
- شاعر:
-
استاد سید هاشم وفایی
ارسال دیدگاه