غزل فاطمی
عروج وصعود
جبریل برده فیض زگفت وشنودتو
مات است ازتجلی غیب وشهود تو
صف بسته اند فوج ملایک درآسمان
ازبس که دیدنی است قیاو وسجود تو
سررشته ی سکوت جهان را بهم زند
وقتی خداخدای کند تار وپود تو
سوگند می خورم به وجودت،که هل اتی
نازل شده به پاس عنایات و جود تو
درناز ونعمتند همه تابه رستخیز
اهل ولایت از برکات وجود تو
دراختیار توست قیامت به روز حشر
وقتی که می دهند خبراز ورود تو
بنیان ظلم وکاخ ستم راشکسته است
فریادخطبه خوانی وبانگ سرود تو
هرگز کسی نبرد به قدر تو پی،که بود
ازفرش تابه عرش فراز وفرود تو
دستش شکسته باد کسی که پس از رسول
حرمت نگه نداشت به قدر وحدود تو
هفت آسمان به غربت حیدر گریستند
آگه زدرد اوست خدای ودود تو
دست علی رسید به دست شکسته ات
چشم علی فتاد به چشم کبود تو
با اشک می نوشت «وفایی»که عرشیان
ماتند از زمان عروج وصعود تو
- پنج شنبه
- 15
- شهریور
- 1397
- ساعت
- 12:5
- نوشته شده توسط
- سجاد
- شاعر:
-
استاد سید هاشم وفایی
ارسال دیدگاه