اصاحب الزمان
طبیب جان
امیدجان خستگان، خداچرا نمی رسد
چرا هرآن چه می کنم ،خداخدا نمی رسد
جمعه به جمعه می کنم، ندبه زهجر او ولی
«جواب گریه های من،خداچرا نمی رسد»*
دراین جهان بی کسی،که نیست فریادرسی
کسی بـه فریاد دل، خسته ی ما نمی رسد
طبیب جان تانرسد، به داد دردمندخویش
دردرسدبه عاشقان، ولی دوا نمی رسد
بین من وچهره ی او، گردگناه پرده زد
اگردلم به وصل آن،شمس ضحی نمی رسد
زلال رحمت وشرف، تانزند سری به ما
بـه تشنگان معرفت، آب بقا نمی رسد
کعبه ی دل تانزند، تکیه به دیوارحرم
به مروه وسعی وصفا ، هیچ صفا نمی رسد
بهرظهورحضرتش، دعاکنید روز وشب
کـه بی تجلّی دعا، روح دعا نمی رسد
منتظران تانرسد، منتقم خون حسین
مرهم زخم سینه ی ،اهل ولا نمی رسد
«وفایی»ازوفابگو، که بی حضوریاداو
زباغ طبع شعرمن، عطروفا نمی رسد
سیدهاشم وفایی
- پنج شنبه
- 15
- شهریور
- 1397
- ساعت
- 12:40
- نوشته شده توسط
- سجاد
- شاعر:
-
استاد سید هاشم وفایی
ارسال دیدگاه