مرثیه قبل ازشهادت
مادر بگوکه با غم بازو چه می کنی ؟
شب تا سحر زسوزش پهلو چه می کنی ؟
از درد شانه آه،که خوابت نمی برد
ازضربه های خورده به بازو چه می کنی ؟
تنها ودلشکسته به غم خو گرفته ای
با این دل گرفته به غم خو، چه می کنی ؟
گیرم نهان شود زهمه زخم پهلویت
با جای ضرب سیلی بررو چه می کنی ؟
گیرم کمک زفضه نگیری ولی بگو
با قوتی که نیست به زانو چه می کنی ؟
ازغربت پدر همه دم آه می کشی
درموج داغ های دل او چه می کنی ؟
دررفتن ونرفتن خود بال می زنی
بالت شکسته است پرستو چه می کنی ؟
ای شمع جان به حالت پروانه رحم کن
هرلحظه می زنی زچه سوسو، چه می کنی ؟
*
وقتی به قتلگاه حسینت نظرکنی
باردگرمیان هیاهو چه می کنی ؟
عطر کرامتت به «وفایی» رسیدو باز
بینم به حشر ای گل خوشبو چه می کنی؟
حاج سیدهاشم وفایی
- پنج شنبه
- 15
- شهریور
- 1397
- ساعت
- 12:55
- نوشته شده توسط
- سجاد
- شاعر:
-
استاد سید هاشم وفایی
ارسال دیدگاه