مشک بگیر و برو ای برادر
اندکی آب بیاور دلاور
کودکان و زنان بی قرارند
خشک شده لعل لبهای اصغر
علمدار علمدار
برو ای دلاور یل مهجبین
برو ای گل یاس ام البنین
برو ای سپاه حسین را نگین
مهیا کن آب برای رباب
که اصغر گلوش خشکیده
نوای عمو عمو العطش
تو دشت بلا پیچیده
عمو العطش ۳ ابالفضل
بین نخلا عدو در کمینه
توی خیمه رقیه حزینه
تشنگی رو ز یاد برده طفلک
منتظر هست عمو رو ببینه
واویلا واویلا
زدند دستاشو از یمین و یسار
یه تیرم به چشمای ناز نگار
ببار آسمون از دلت رفت قرار
به فرقش فرود اومد یک عمود
شده قاطی خون با اشکاش
امیدش دیگه شده نا امید
تا تیری رسید به مشکش
عمو العطش ۳ ابالفضل
- پنج شنبه
- 15
- شهریور
- 1397
- ساعت
- 13:3
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
علی صمدی
ارسال دیدگاه