غزل فاطمی
بزم محبّت
بهشت اُنس ما ازگلشن جنّت نمی ماند
دراین گلشن گُلی بی بارش رحمت نمی ماند
براین درگه چورو کردی غم روزی مخور هرگز
که مهمان دراین خانه بی قسمت نمی ماند
هرآن کس حُرمت بزم محبّت رانگه دارد
برای مابه روز حشر،جز حسرت نمی ماند
به اخلاص ویقین کن پیروی ازمکتب زهرا
که این گوهر به روز حشر، بی قیمت نمی ماند
بخوان ازغربت بانوی گُل غمنامه، ای بلبل
اگر چه درغم اوبهر ما، طاقت نمی ماند
عجب نبود «وفایی» ازسخن گفتن اگر افتد
چوآید گریه از ره ،فرصت صحبت نمی ماند
حاج سید هاشم وفایی
- پنج شنبه
- 15
- شهریور
- 1397
- ساعت
- 13:35
- نوشته شده توسط
- سجاد
- شاعر:
-
استاد سید هاشم وفایی
ارسال دیدگاه