ای بر قضای حق رضا، پاشیده خونت بر فضا
دریا تو را اشک عزا یابن علیّ المرتضیٰ !
بِاَبی العطشان حتی قضا
بابی المهموم حتی مضا
ای کشته ی صد پاره تن، عریان و بی غسل و کفن
آیا تویی حسینِ من یا بدرِ صدرُ المصطفی؟
بابی العطشان حتی قضا
بابی المهموم حتی مضا
خورشید عاشورا سرت، خون خدا در حنجرت
گشته کفن در پیکرت، گرد و غبار کربلا
بابی العطشان حتی قضا
بابی المهموم حتی مضا
تو یار و یاور منی؟ آیا برادر منی؟
فرزند مادر منی، انت ذبیحاً بالقفا
بابی العطشان حتی قضا
بابی المهموم حتی مضا
قسم به جان مادرت، برگو سخن با خواهرت
از پاره های حنجرت، ای در تنت روح دعا
بابی العطشان حتی قضا
بابی المهموم حتی مضا
تو کعبه ای، من زائرت، گاهی به دور پیکرت
گاهی به دنبال سرت، از کوفه تا شام بلا
بابی العطشان حتی قضا
بابی المهموم حتی مضا
کعبه ی من، منای من، مروه ی من، صفای من
قرآن من، دعای من، ورق ورق شدی چرا؟
بابی العطشان حتی قضا
بابی المهموم حتی مضا
منبع:سایت مدایح
- چهارشنبه
- 1
- شهریور
- 1391
- ساعت
- 14:53
- نوشته شده توسط
- جواد
ارسال دیدگاه