روشن آن دیده که از گریهی تو تار شود
خرّم آن مژه که اشک تو بر او بار شود
هر سری زیر بیفتاد به پای غم تو
روز حشر آید و او سرور و سالار شود
گر زبان داد زند روضه ی مظلومی تو
کی به دستان اجل، بسته ز گفتار شود؟
سالم آن سینه که از درد تو نالان باشد
نالد آن سینه که بی نام تو بیمار شود
کاش آن عطر تو در منزل دل میپیچید
تا بیابان دلم پُر گل و گلزار شود
حج ما در عرفه مانده و کامل نشده
مددی کن به دمی، عاقبت کار شود
کعبه عمریست مُحرّم زدهی داغ شماست
با طواف تو جهان مَحرم اسرار شود
- پنج شنبه
- 15
- شهریور
- 1397
- ساعت
- 21:8
- نوشته شده توسط
- حسن فطرس
- شاعر:
-
حسن ثابت جو
ارسال دیدگاه