نوحه شب ۲۱ شب شهادت
چراغ عمر
به پهلوي دلم غمي پهلوزد
چراغ عمرپدرم سوسوزد
روشني چشم ترم
اي پدرم اي پدرم
مرومرو مرومرو
به جان زينب ازبرم
بابامرو بابامرو
بابامرو بابامرو(2)
بيا وديدگان خودراواكن
نظربه اشك ديدگان ما كن
تمام هست زينبت
فداي اين تاب وتبت
خون سرت چكيده است
به روي چهـره ولبت
بابامرو بابامرو
بابامرو بابامرو(2)
شوم فداي روي نورانيت
عرق نشسته روي پيشانيت
نظركنم جمال تو
گريه كنم به حال تو
شده وجود زينبت
آينـه ی مـلال تو
بابامرو بابامرو
بابامرو بابامرو(2)
شرربه جان مجتبي فتاده
كه كرده بهرتوكفن آماده
بيا بگوپدرسخن
چه گفته اي توباحسن
كه گوشه اي فغان كند
ازاين سخن حسين من
بابامرو بابامرو
بابامرو بابامرو(2)
اميدجان ونورچشم ترم
چوميروي به ديدن مادرم
به اورسان سلام من
بگوبه اوپيام من
بگونظركندبراين
گريه ی صبح وشام من
بابامرو بابامرو بابامرو بابامرو(2)
#جاج_سید_هاشم_وفایی
- شنبه
- 17
- شهریور
- 1397
- ساعت
- 10:50
- نوشته شده توسط
- سجاد
- شاعر:
-
استاد سید هاشم وفایی
ارسال دیدگاه