هلالِ یک شبِ زینب کجا بودی
برادرجان چرا از ما جدا بودی
حسین من
چرا رنگِ رُخِت خاکستری گشته
چرا روی مَهِت نیلوفری گشته
حسین من
عزیز من چرا ریشِت تنوریه
بتاب ای ماه که در چهرَت چه نوریه
حسین من
چه تهمتها بما مردم زدن اینجا
همه با ما عجیب دشمن شدن اینجا
حسین من
چرا کوفه دیگه مارو نمیشناسه
یتیمای تو مولارو نمیشناسه
حسین من
بخون قرآن تو رفعِ تهمت از ما کن
بخون قرآن گِره از کار ما وا کن
حسین من
داره قلب یتیمِت آب میشه آقا
نگاهش کن داره بی تاب میشه آقا
حسین من
چه خوب کوفه پیِ اقبالِ ما اومد
با سنگبارون به استقبال ما اومد
حسین من
ببین دارن به زینب ناسزا میگن
چه حرفای بدی اینجا بما میگن
حسین من
- شنبه
- 17
- شهریور
- 1397
- ساعت
- 21:16
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
محمود ژولیده
ارسال دیدگاه