• یکشنبه 4 آذر 03


اشعار ولادت حضرت محمد(ص) و امام جعفر صادق(ع)،(در سایه سار لطف شماپاگرفته ایم)

6219
6

در سایه سار لطف شماپاگرفته ایم

شکرخداکنارشماجاگرفته ایم

ازسائلان هرشبه کویتان شدیم

این درس راز عالم بالا گرفته ایم

 

این نوکری وعرض ادب رابه نزدتان

ازگوشه چشم ام ابیها گرفته ایم

بعدازشما که امتتان چنددسته شد

شکرخداکه دامن مولا گرفته ایم

همواره درب هرکس وناکس نمی زنیم

مارزق خود زام ابیها گرفته ایم

مازیردین نسل به نسل شماشدیم

ازدست زینب توشفاهاگرفته ایم

تااینکه بین چاه  نیافتیم ،روزوشب

یک رشته ازعبای شمارا گرفته ایم

این رشته ازعبای توحبل المتین ماست

مُهرغلامی حسنت برجبین ماست

وقتی که آمدی همه جاغرق نورشد

کم کم بساط عشق خداوند جور شد

وقتی توآمدی دل جدت جلاگرفت

زیرا که لحظه های صفاوسرورشد

وقتی توآمدی همه جابوی حق گرفت

شیطان وفتنه هاش ازاین خاک دورشد

بااینکه آخرآمدی امانوشته اند

یک ذره خاک پای شماکوه طورشد

یک ذره نورتو به دل آسمان نشست

خورشید وماه بعدبه جنس بلورشد

آقاخوش آمدی وقدم رنجه کرده ای

برداشته خدازرویش بازپرده ای

آقاگدای کوی تودنیاشدندوبعد

این بردگان به لطف توآقاشدندوبعد

مقدادوبوذرآمدوسلمان کنارتو

هریک برای خویش مسیحاشدندوبعد

حسرت به قلب خون شده ی مادران نماند

بسیارشان که صاحب لیلا شدند وبعد

بانازمقدم تو زمین سربلندشد

افتادگان به خاک،همه پاشدندوبعد

قبل ازتو بودبنددوعالم گره گره

توآمدی واین گره هاواشدندوبعد

پیغمبران قبل توازیاد رفته بود

توآمدی وزنده واحیاشدندوبعد

توآمدی ونسل توشدنورفاطمه

مردم گدای حضرت زهراشدندوبعد

برکوی فاطمه دل ماهم مقیم شد

فرزنداولش به دوعالم کریم شد

روکردحق تورا که توقرآن بیاوری

بعدش نزول سوره باران بیاوری

لطفی به ماشدوبه نگاهت نوشته شد:

نوری به قلب کشور ایران بیاوری

می خواستی پلی بزنی سوی ماعجم

گفتی کنارخویش توسلمان بیاوری

گفتی به اوکه دین خداحب حیدراست

باید علی بگویی وایمان بیاوری

می خواستی که مست می کربلا شویم

گفتی زنسل خویش توسلطان بیاوری

توآمدی که همره نوروجود خود

نورخدای عرش فراوان بیاوری

ماراگدای خانه ات آقاحساب کن

مست شراب ساقی خودبوتراب کن

حیدرمحمدوتوخودت هم که حیدری

ازکل انبیاءالهی توبرتری

آنقدربرتراست مقامت که داده حق

مانندفاطمه به تودختر چه دختری

دروصف ودرمقام تواین واژه کافی است

بعدازخداتولایق الله اکبری

ازروزاولی که توپابرزمین زدی

فهمیده بودجدتو که توپیمبری

آقابه جان فاطمه ومرتضی بگو

روزجزامرا به غلامی تو می خری؟

مامست حیدریم ولیکن نوشته اند

ماراهمیشه شیعه مذهب جعفری

شکرخداکه ماهمگی عبدحیدریم

شاگرددرس علم دبستان جعفریم

 

 

شاعر:کیومرث عباسی

  • چهارشنبه
  • 1
  • شهریور
  • 1391
  • ساعت
  • 17:19
  • نوشته شده توسط
  • علی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران