رزم علی اکبرم
حماسه ای کرده به پا رزم علیِّ اکبرم
زنده نموده با وفا یاد امیر حیدرم
خاطره ای مانده به جا به یاد شیر خیبرم
جهاد این جوان ما نشسته تاجِ بر سرم
*******
بر سر زین نشسته با ، هیبت دلربای خود
بسته دل و دیده فقط ، بر کرم خدای خود
مثل دلاور عرب ، حیدرِ صف شکن رَوَد
به قتلگاه عاشقی ، به شوق کبریای خود
چه هیبتی ، چه همتی
عجب جمال و شوکتی
علی ، علیِّ اکبرم ، همیشه یار و یاورم
بنازم از صفای دل ، به رزم این دلاورم
حماسه ای کرده به پا رزم علیِّ اکبرم
*******
چه دلبرانه می زند ، به قلب لشکر ستم
فکنده لرزه لرزه بر ، سپاه نوکر ستم
به ضرب ضربه های او ، به روی خاک کربلا
فتاده دست و پا و سر ، ز جسم ابتر ستم
چه ضربتی ، چه عزتی
عجب یل شهامتی
علی ، علیِّ اکبرم ، همیشه یار و یاورم
بنازم از صفای دل ، به رزم این دلاورم
حماسه ای کرده به پا رزم علیِّ اکبرم
*******
جوان مه جبین من ، شده حریف لشکری
به رزمگاه عشق و خون ، به پا نموده محشری
جمال او محمدی ، به خلق و شیوه ، احمدی
شکسته پشت کوفه را ، به ذوالفقار حیدری
چه خِلقتی ، چه خُلقتی
عجب صفا و حرمتی
علی ، علیِّ اکبرم ، همیشه یار و یاورم
بنازم از صفای دل ، به رزم این دلاورم
حماسه ای کرده به پا رزم علیِّ اکبرم
*******
به جای جای نینوا ، حماسه ها به پا کند
به میمنه به میسره ، صفوف بسته وا کند
به پایه های دون زند ، نیامِ حق نورد خود
نیات شوم دشمنان ، به عینه برملا کند
چه نیتی ، چه غیرتی
عجب جلال و حشمتی
علی ، علیِّ اکبرم ، همیشه یار و یاورم
بنازم از صفای دل ، به رزم این دلاورم
حماسه ای کرده به پا رزم علیِّ اکبرم
*******
- یکشنبه
- 18
- شهریور
- 1397
- ساعت
- 12:42
- نوشته شده توسط
- سجاد
- شاعر:
-
محمدرضا سروری
ارسال دیدگاه