رفته به هفت آسمان
رفته به هفت آسمان ، بانگ عمو العطش
از دو لب تشنگان ، بانگ عمو العطش
می زند آذر به جان ، بانگ عمو العطش
نغمة پیر و جوان ، بانگ عمو العطش
******
در حرمی آب نیست
در بدنی تاب نیست
در بصری خواب نیست
زیر نِیِ آفتاب
کن مددی تاب را
کودک بی خواب را
نغمة آب آب را
ای خلف بوتراب
رفته به هفت آسمان ، بانگ عمو العطش
******
درد عطش را دوا
کن تو به لطف خدا
صاحب تیغ و لوا
ساقی عالیجناب
بانگِ عمو جان بیا
ای گل تابان بیا
پیش صغیران بیا
دیده نماید پُر آب
رفته به هفت آسمان ، بانگ عمو العطش
******
دیدة طفلان به راه
مانده به هر خیمه گاه
آی و چنان نور ماه
بر سر آنان بتاب
بی تو نداریم توان
باغ گل ارغوان
اشک صغیران روان
کلبة دل شد خراب
رفته به هفت آسمان ، بانگ عمو العطش
******
ساقی گل ها تویی
ماه شب ما تویی
یار توانا تویی
جان عمو کن شتاب
سوز عطش را ببین
اصغر و غش را ببین
لعل لبش را ببین
می کَشد اصغر عذاب
رفته به هفت آسمان ، بانگ عمو العطش
******
مرد خدایی عمو
اهل وفایی عمو
بگو کجایی عمو
بهر خدا کن ثواب
نام تو با سوز و تب
می برد هر تشنه لب
ای یل نیکو ادب
کن به فرات انقلاب
رفته به هفت آسمان ، بانگ عمو العطش
******
از عطش و بی کسی
از غم بی مونسی
ناله نماید بسی
جای صغیران رباب
سروری از قحط آب
سوز لب بوتراب
کودک بی صبر و تاب
کرده عمو را خطاب
رفته به هفت آسمان ، بانگ عمو العطش
******
- یکشنبه
- 18
- شهریور
- 1397
- ساعت
- 12:44
- نوشته شده توسط
- سجاد
- شاعر:
-
محمدرضا سروری
ارسال دیدگاه