علمدار نیامد
( ای اهل حرم میر علمدار نیامد علمدار نیامد )
( سقای حسین سید و سالار نیامد علمدار نیامد )
از علقمه تا خیمه دگربار نیامد علمدار نیامد
همراه حسین ساقی و سردار نیامد علمدار نیامد
******
ای اهل حرم منتظر یار نمانید
چشمان به رهِ مشک علمدار نمانید
با خون جگر دیده به رخساره بشویید
دلبسته به دیدار دگربار نمانید
بر دیدن سقای حرم دیده ببندید
فریاد عطش از لب خشکیده ببندید
عموی دلاور به سوی خیمه نیاید
دیگر درِ این خیمه بر چیده ببندید
( ای اهل حرم میر علمدار نیامد علمدار نیامد )
******
ای تشنه لبان حضرت میراب نیاید
آن ساقی رفته زِ پیِ آب نیاید
سالار شجاعان عرب ساقی عطشان
دیگر به هواداری اصحاب نیاید
سوگند به دو دستان رشیدش که جدا بود
یادِ لب خشکیده و پابند وفا بود
بی دست و لوا روی زمین غرق به خون شد
تا لحظة آخر به خدا یاد شما بود
( ای اهل حرم میر علمدار نیامد علمدار نیامد )
******
در بارش سرنیزه و باران کمان رفت
لب تشنه به پیش گذر آب روان رفت
او یاد صغیران حرم بود و نیاسود
با حال خجالت زده از تشنه لبان رفت
ای تشنه لبان صحبتی از آب نگویید
در پیش حسین از دل بی تاب نگویید
( در کرب و بلا آب روان قیمت جان شد )
دیگر سخن از گریة اصحاب نگویید
( ای اهل حرم میر علمدار نیامد علمدار نیامد )
******
از مشک حرم قطره دگرباره نریزد
آوای عطش از دو لب تشنه نخیزد
با نیزه شده پاره ، دل مشکِ علمدار
دل با غم بی یاوری ما بستیزد
کن سروری از میر علمدار و حرم یاد
از بی کسی اهل حرم در صف بیداد
سربیت دعایم بُوَد از درگهِ ایزد
سقای حسین در دو سرا یاور ما باد
( ای اهل حرم میر علمدار نیامد علمدار نیامد )
******
- یکشنبه
- 18
- شهریور
- 1397
- ساعت
- 13:36
- نوشته شده توسط
- سجاد
- شاعر:
-
محمدرضا سروری
ارسال دیدگاه