واویلا برادرهایم
واویلا برادرهایم ، همه رفتند و من تنهایم
از کفم رفت دلاورهایم ، همه رفتند و من تنهایم
ای خداونـد شنو آوایم ، همه رفتند و من تنهایم
غم گرفته همه اعضایم ، همه رفتند و من تنهایم
وای بـرادرهایم باغ گل زیبایم رفتن و من تنهایم
ناله شـده آوایم غصه گرفته نایم همـدم واویلایم
شش برادر به کنارم بودند
لالـة سـرخ بهـارم بودند
مثل بابای شهیـدم حیـدر
مونس و یاور و یارم بودند
یک به یک رفتن و تنها ماندم
غمزده ، در دل غم ها ماندم
بعد عباس و حسین و جعفر
بی پناه در دل صحرا ماندم
زینبـم زار و برادر مُرده
بر دلم تیر جدایی خورده
واویلا برادرهایم ، همه رفتند و من تنهایم
وای بـرادرهایم باغ گل زیبایم رفتن و من تنهایم
ناله شـده آوایم غصه گرفته نایم همـدم واویلایم
تا بریدند سـرِ سـردارم را
چنگ بستم گُل رخسارم را
مُردم این صحنه به چشمم دیدم
بر سـرِ نیـزه سرِ یـارم را
بر زمین ، نعش برادر دیدم
روی نی ، قافلـة سر دیدم
آتـشِ کینـة شـاه اُمـوی
در حـرمگـاه پیمبـر دیدم
زینبـم زار و برادر مُرده
بر دلم تیر جدایی خورده
واویلا برادرهایم ، همه رفتند و من تنهایم
682
واویلا برادرهایم ، همه رفتند و من تنهایم
از کفم رفت دلاورهایم ، همه رفتند و من تنهایم
ای خداونـد شنو آوایم ، همه رفتند و من تنهایم
غم گرفته همه اعضایم ، همه رفتند و من تنهایم
وای بـرادرهایم باغ گل زیبایم رفتن و من تنهایم
ناله شـده آوایم غصه گرفته نایم همـدم واویلایم
شیر میـدان نبـرد ، عباسم
رفت و آتش زده بر احساسم
یـاوری کو که کند امـدادم
پیش این خصم خدا نشناسم
تشنه لب ، پاره تن و حنجر شد
زیر شمشیر ستم پرپر شد
بی حسین دیدة اولاد علی
تا دم صبح قیامـت تر شد
زینبـم زار و برادر مُرده
بر دلم تیر جدایی خورده
واویلا برادرهایم ، همه رفتند و من تنهایم
وای بـرادرهایم باغ گل زیبایم رفتن و من تنهایم
ناله شـده آوایم غصه گرفته نایم همـدم واویلایم
غم بی یاوری ام سنگین است
سینه ام تا به ابد غمگین است
هر کجا رفتم و هرجا باشم
دیده هایم به عزا رنگین است
با بــرادر ، غم دیگـر دیده
ماتـم قاسـم و اکبـر دیده
سروری گو که دو فرزندش را
پاره پاره تن و بی سر دیده
زینبـم زار و برادر مُرده
بر دلم تیر جدایی خورده
واویلا برادرهایم ، همه رفتند و من تنهایم
- یکشنبه
- 18
- شهریور
- 1397
- ساعت
- 14:9
- نوشته شده توسط
- سجاد
- شاعر:
-
محمدرضا سروری
محسن