• پنج شنبه 1 آذر 03

 حسن ثابت جو

ترکیب بند شهادت حضرت رقیه(س) -(امشب در اینجا شام هجرانی سحر شد)

1003
-1

امشب در اینجا شام هجرانی سحر شد
چشمان تاری صاحب نور و اثر شد
حال غمینی حال و احوالی دگر شد
مهمان طفل دختری رأسِ پدر شد
او بوسه بر لب های خونی پدر زد
بر جان عالم آتش و شور و شرر زد
دختر بگوید بین دژخیمن من چه کردی؟ 
با خنجر و شمشیر اهریمن چه کردی؟
با سنگ و تیر و خنجر دشمن چه کردی؟
تو تشنه بودی ای پدر بی من چه کردی؟
می دانم اینجا این خرابه منزلت نیست
جایی برای گفتن دردِ دلت نیست
سر پرسد از دختر چرا قدت خمیده؟
خون جگر می ریزی از جام دو دیده؟
با من بگو بابا چرا رنگت پریده؟
آخر چه کس بر صورتت سیلی کشیده؟
از روضه ات سوزد دل و جانم رقیه
ای دختر نالان و گریانم جانم رقیه
دختر بگوید ای پدر وقتی نبودی
بر جسم عمه زد عدو نقش کبودی
این ها همه یک سو ولی وای از دمی که
بردند ما را سوی بازار یهودی
با تازیانه قوت ما را گرفتند
نامحرمانی دور زن ها را گرفتند
سر ناله کرد و گفت ای عشق و امیدم
من در کنارت بودم و این صحنه دیدم
من همچو تو زهر بلاها را چشیدم
از روی نی هم دیدم و هم می شنیدم
اما رقیه وقت رویایت رسیده
وقت سفر همراه بابایت رسیده
آنجا نبینم دیگر این چشم ترت را
آنجا نگیرد دشمنی دور و برت را
آنجا ببینی لطف زهرا مادرت را
آنجا خودم شانه كنم موی سرت را
این جمله را کن زمزمه در این دل شب
رفتم خداحافظ ز تو ای عمه زینب

  • یکشنبه
  • 18
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 17:50
  • نوشته شده توسط
  • حسن فطرس

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران