ساربان آهسته تر! این زمینﹾ کربلاست
کاروان را کن خبر، این زمینﹾ کرب و بلاست
لاله ی پرپر کجاست؟ پیکر بی سر کجاست؟
وا حسینا، واحسینا
ناقه ها زاری کنید، خون دل جاری کنید
هم مرا یاری کنید، هم عزاداری کنید
مقتل یارم کجاست؟ قبر دلدارم کجاست؟
وا حسینا، واحسینا
ای زیارت گاه من، حنجر خونین تو
من خبر آورده ام از سر خونین تو
در دلم صد کربلاست، قصه ی طشت طلاست
وا حسینا، واحسینا
من در این صحرای خون، جسمِ بی سر دیده ام
از گلوی غرق خون با لبم گل چیده ام
در همین گودال خون، چهره کردم لاله گون
وا حسینا، واحسینا
سنگر تبلیغ من محملم گردیده بود
خود خبر داری چه ها با دلم گردیده بود
من قیامت کرده ام، استقامت کرده ام
وا حسینا، واحسینا
من خبر آورده ام از سه ساله کودکت
آن سه ساله کودکت، شد سفیر کوچکت
شد شبانه دخترت دفن مثل مادرت
وا حسینا، واحسینا
یا اخا من زینبم، مظهر صبر توام
قاصد خون تو و مظهر صبر توام
جان زهرا مادرت، کن قبول از خواهرت
وا حسینا، واحسینا
منبع: سایت مدایح
- پنج شنبه
- 2
- شهریور
- 1391
- ساعت
- 6:23
- نوشته شده توسط
- جواد
ارسال دیدگاه