یه حسی داره میگه الان
جونم به روی لبهام اومد
عطر بابامه بوی سیبه
عمه کمک کن بابام اومد
گم کردم عمه دست و پام و
جونی نمونده توی دستام
عمه مراقب باش نیفته
بابام و بگذار روی پاهام
بابا سلام ویرونمون و
امشب چراغون کردی بابا
سنگین شده سایت عزیزم
یاد غریبون کردی بابا
نیاوردی عموم و
شکوه به عباست کنم من
چشمام نمی بینه که باید
با دست احساست کنم من
چشمام نمی بینه که با دست
دارم پی چشمات میگردم
تو حسرت یک بوسه مردم
دارم پی لبهات میگردم
من چی شدم تو چی شدی وای
بر باد رفته ارزوهام
تو بوی خون روی موهات
من بوی دود روی موهام
بابا دروغ هر کی گفته ما
پیش دشمن کم اوردیم
بابا خیالت جمع باشه
بابا غذا دادن نخوردیم
تو کوچه های شام تا مرگ
با عمه ها صد بار رفتم
از تو چه پنهون تا رسیدیم
بابا بگم بازار رفتم
- چهارشنبه
- 21
- شهریور
- 1397
- ساعت
- 9:38
- نوشته شده توسط
- سجاد
ارسال دیدگاه