• دوشنبه 3 دی 03

 حسن ثابت جو

غزل شهادت حضرت حرّ(ع) -(حرّ تو بگو چه كردي با دلِ كاروانش)

869

حرّ تو بگو چه كردي با دلِ كاروانش
هر كه به همره اوست خشک شده لبانش
راه که بستي از او شرم و حيا نكردي
پيش خودت نگفتي واي ز كودكانش
رحم به دل ندادي تا كه كني تجسم
هق هقِ‌ گريه هاي اصغر نيمه جانش
پيشِ خودت نگفتي طفل صغیر دارد
كرده مگر گناهي این همه نوجوانش
راه پرنده اي را بسته دو دست صياد
گشته ميان صحرا خانه و آشيانش
توبه نما تو اي حرّ از همه كرده هايت
از غصه ها که دادی بر دل خاندانش
خيز و بگو پشيمان از همه كرده هايم
قسم بده به نام مادرِ مهربانش

  • پنج شنبه
  • 22
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 16:58
  • نوشته شده توسط
  • حسن فطرس

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران