امان از بازار
امان از آزار
زدن زن ها رو
جلوی انزار
حلقه زدن دوره مخدرات
هلهله کردن واسه دخترات
نزاشتن نامردای بی حیا
حتی یه جای سالمم برات
وای...
معجرا رو بردن
زینبو آزردن
دخترات توو شام و
کوفه سیلی خوردن
( وای، ای وای ای وای....)
عبا رو بردن
قبا رو بردن
به سمت کوفه
زنا رو بردن
بعد از تو نامردای بی حیا
با مرکب ریختن توی خیمه ها
بردن زن های اهل خیمهتو
با دست بسته تا شام بلا
وای...
رأست از نی افتاد
زینب تو جون داد
مادرت با گریه
میزد از دل فریاد
( وای، ای وای ای وای....)
پر از آشوبم
ببین محبوبم
کنار گودال
به سر می کوبم
پاره پاره کردن پیکرتو...
به غارت بردن انگشترتو...
کجایی که دارن حرومیا
اسیری میبرن خواهرتو
وای
بین این آبادی
تشنه لب جون دادی
دیدمت تو گودال
رو زمین افتادی
( وای، ای وای ای وای....)
محمد صادق باقی زاده
روح الله نوروزی
- شنبه
- 24
- شهریور
- 1397
- ساعت
- 18:8
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
روح اله نوروزی
سیدمحمدحسینی