پشت سر زخمی تو بر سر نیزه
آه شرر بار مرا کشت برادر
بعد تو بر قامت زینب نظر افتاد
کوچه و بازار مرا کشت برادر
کوفه و شام از نفس انداخت مرا و
اذیت و آزار مرا کشت برادر
معجر روی سر من دست کبود است
مجلس اغیار مرا کشت برادر
وارد مجلس که شدم با جگری خون
خنده انظار مرا کشت برادر
چوب به لبهای ترک خورده که میزد
غصه بسیار مرا کشت برادر
کاش که دندان تو در طشت نمی ریخت
کاش دلم در ره برگشت نمی ریخت...
- شنبه
- 29
- مرداد
- 1401
- ساعت
- 16:38
- نوشته شده توسط
- محدثه محمدی
- شاعر:
-
محمد حبیب زاده
ارسال دیدگاه