با چشم گریان رفتم پریشان
گه سوی خیمه گه سوی میدان
یکسو صدای ناله های مادر آید
یکسو صدای خنده ی یک لشکر آید
لالایی لالایی اصغر
با چشم خونبار با حلق پاره
اشک پدر را بنما نظاره
من دل دگر از ماسوی کندم علی جان
با دست خود قبر تو را کندم علی جان
لالایی لالایی اصغر
- یکشنبه
- 25
- شهریور
- 1397
- ساعت
- 11:4
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
میثم مومنی نژاد
حمیدساوری
خیلی کارتون درسته ماروهم دعا کنید فرج آقا فراموش نشه
یکشنبه 25 شهریور 1397ساعت : 18:47