بر دل اهل دو عالَم زَد شَرَر بُغض نگاهش
کودک شش ماهه ام شد روی دستم قتلگاهش
راه عزّت را نشان داد
کودکم تشنه جان داد
آه و واویلا، واویلا
بانگ هل من ناصرم چون شد طنین افکن به صحرا
ناگهان در خیمه ها شد بین زنها شور و غوغا
بر نوای حنجر من
داد پاسخ اصغر من
آه و واویلا، واویلا
کِی عزیز فاطمه من بین مَهدَم بر تو یارم
افتخارم این بُوَد که روی دستت جان سپارم
طِفلم و پیر کمالَم
طالبِ تیر وصالم
آه و واویلا، واویلا
می رَوَم به نزد محسن تا شوم مدهوش زهرا
می شود در جنتُ الله، مَهدِ من آغوش زهرا
ای غریب کربلایی
من تو را هستم فدایی
آه و واویلا، واویلا
- یکشنبه
- 25
- شهریور
- 1397
- ساعت
- 11:16
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
امیر عباسی
ارسال دیدگاه