رضیع الحسین
گمان را شکست
غمی قامتِ آسمان را شکست
ببین حرمله
که پشتِ امامِ زمان را شکست
چنان زِه کشید
که از بُغضِ حیدر کمان را شکست
صدایی مهیب
دلِ مادری نیمه جان را شکست
سهشعبه رسید
یکی از سهشعبه دهان را شکست
گلو که نگو
نوکِ دومَش استخوان را شکست
و با سومی
سرِ کودکِ بی زبان را شکست
چنان ضربه زد
نه گُل بازوی باغبان را شکست
پس از ساعتی
شرر حُرمتِ آشیان را شکست
حرامی زد و
سرِ کودکان خیزران را شکست
در آن ازدحام
که سنگی سرِ بر سنان را شکست
صدای رُباب
دلِ زینبِ قد کمان را شکست
ببین با لگد
زد و چوب گهوارهمان را شکست
- یکشنبه
- 25
- شهریور
- 1397
- ساعت
- 18:34
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
حسن لطفی
ارسال دیدگاه