دم آخر به رویت خنده کردم
دوباره فزت رب را زنده کردم
دلیل خنده ام این بود بابا
به عالم خصم تو شرمنده کردم
..........
شهید شاهد دردانه ی من
گل نورسته ی گلخانه ی من
کنارآب عطشان گشت پرپر
زهی بر کودک فرزانه ی من
...................
کمانداری چو بر پرتاب کوشید
زحلقی چشمه ای خونبار جوشید
علی اصغر زخون سیراب گردید
علیه ظالم دوران خروشید
- یکشنبه
- 25
- شهریور
- 1397
- ساعت
- 19:12
- نوشته شده توسط
- اسماعیل تقوائی
- شاعر:
-
اسماعیل تقوایی
ارسال دیدگاه