خون می کنی تو بر جگرم، دست و پا مزن
آرام تر، علی، پسرم، دست و پا مزن
اینها تو را به تیر سه پر آب داده اند
پیش نگاه اهل حرم، دست و پا مزن
با ضربه ای دو نیم شدی سیب سرخ من
غرق به خون شدی به برم، دست و پا مزن
مبهوت حنجر توام ای میوه ی دلم
دیگر شبیه محتضرم، دست و پا مزن
شد رشته رشته این گلوی نازکت گلم
حالا تو را کجا ببرم؟ دست و پا مزن
در زیر نعل اسب که جای تن تو نیست
جسمت به خاک می سپرم، دست و پا مزن
بر سینه ام تن تو همینجا بماند و
بر نیزه با تو همسفرم، دست و پا مزن
- یکشنبه
- 25
- شهریور
- 1397
- ساعت
- 20:58
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
رضا رسول زاده
ارسال دیدگاه