• جمعه 2 آذر 03


حضرت علی اکبر ع -(آمد دیدارِ آخر الوداع، جانم شهزاده اکبر الوداع!)

965

#شهادت_حضرت_علی_اکبر
#عَلیهِ_السّلام_سبک_نوشته

آمد، دیدارِ آخر الوداع (2)
نورِ، چشمانِ مادر الوداع (2)
جانم، شهزاده اکبر الوداع (2)

مرو، روح و روانِ من علی
مرو، آرامِ جانِ من علی
مرو، نخلِ جوانِ من علی

◼◼◼◼◼◼◼◼◼

السّلام ای شِبهِ سیمای پیمبر, یوسفِ من ماهِ پاره (2)
ای به حسرت از نگاهت آسمان و ماه و خورشید و ستاره (2)

علی، ای قامتِ صنوبرم
علی، ای شاخه شمشاد اکبرم
علی، ای صورتِ پیغمبرم

◼◼◼◼◼◼◼◼◼◼

بر درِ خیمه رسید بهرِ وداع آن اختر و ماهِ مُصوّر (2)
ناله های الفراق و الوداع گشته بلند، از خیمه یکسر
سینه کوبان وا محمّد وا علیا, مادر آمد نزدِ اکبر
هیجِده ساله جوانم ای تمامِ هستیِ من، جانِ مادر (2)

بانگِ، الله و اکبر شد بلند
اکبر، بنشسته بر رویِ سمند
می رفت، با جان و دل سوی گزند

◼◼◼◼◼◼◼◼◼

داغِ هجران و فراقت برده هر صبر و توانم، آه و ویلا (2)
ای علی جان از غمِ تو سوخته مغزِ استخوانم، آه و ویلا (2)

رفتی، ای مَه جمال و مَه جبین
خون شد، بین قلبِ لیلای حزین
دردا، ای کشته ی جلادِ کین

◼◼◼◼◼◼◼◼◼

گو کِه گفتا من تو را در قلبِ میدان کشته بینم، ای جوانم
قامتِ نخلِ تو را در خاک و خون آآآغشته بینم، ای جوانم

چشمم, امشب چو ابری پُر ز آب
قلبم, از داغِ هجرانت کباب
جانم, در التهاب و اضطراب

◼◼◼◼◼◼◼◼◼

وا از آن ساعت عدو افتاده جانِ، آن غریبِ بچه آهو
میدهد جولان علیِ اکبرم را، گه به این سو گه به آن سو
نا نجیب با دشنه برّید هم گلو هم دست و پا وُ کتف و بازو
قطعه قطعه پیکرت شد فرشِ صحرا، ای به خون آآآغشته گیسو

آمد، دیدارِ آخر الوداع
نورِ، چشمانِ حیدر الوداع
کردی، جانم مکدّر الوداع

◼◼◼◼◼◼◼◼◼◼

گریه دارم بر جوانیِ تو بابا، همچو شمع سوزم برایت
ای پسر نقشِ زمین شد روی ماه و، قد و بالایِ رسایت
بر عبای خود بچینم پاره پاره، جای هر عضوِ جدایت
من حنایِ خون بگیرم ای علی بر، زلفِ ماه و دست و پایت

خیزو، ای ماهِ تابانم علی
خیزو، سروِ خرامانم علی
خیزو، آرامشِ جانم علی

◼◼◼◼◼◼◼◼◼◼

کف به کف خونِ گلویت را پدر بر آسمانِ صَیحه پاشید
بر نگشته قطره ای از آسمانها بر زمین آن خونِ خورشید

جانم، شد چهره ات گلگون پسر
جانم، ای صیدِ بحرِ خون پسر
جانم، ای کشته در هامون پسر

◼◼◼◼◼◼◼◼◼◼

ای پسر رفتی و از داغت، تو پشتم را شکستی، جانِ بابا
ای نهالِ نوبرم از غم پَر و بالم تو بستی، جانِ بابا

بعدِ تو خاکِ عزا شد بر سرِ من، اف و بر این زندگانی
رفته ای در جنّت و با جدِِّ خود خوشدل نشستی، جانِ بابا

جانم، رفتی سویِ رضوان علی
جانم، بر جدِِّ خود مهمان علی
جانم گلواژه ی قرآن علی

◼◼◼◼◼◼◼◼◼◼

اکبر، ای قامتِ رعنای من
اکبر، ای بلبلِ لیلای من
اکبر، ای مرهمِ غمهایِ من

#التماس_دعا_برا_ظهور_آقا
#هستی_محرابی

  • دوشنبه
  • 26
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 12:26
  • نوشته شده توسط
  • هستی محرابی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران