• جمعه 2 آذر 03

 حسن لطفی

حضرت علی اکبر(ع) -(مگر از عمر پدر غیر پسر می‌ماند)

1332

مگر از عمر پدر غیر پسر می‌ماند
که جوان در نظر او به جگر می‌مانَد
سالها بود کنار تو فقط میگفتم
که برای من از این عمر پسر می‌مانَد
خواستم راه رَوی یک دو قدم ، میدیدم
ساعتی بعد برایم دو سه پَر می‌مانَد
زودتر از نفس اُفتاده‌ام از تو که بگویند همه
که جوانمُرده در این دشت مگر می‌مانَد؟
پسری را که روی چشم بزرگش کردم
بر عبا نیز به اما و اگر می‌مانَد
کاش میشد که مرا جمع کنی میخندند
خواستم پا شوم از خاک کمر می‌مانَد
اکبری داشتم و حال چرااکبرهاست
که تنِ تو به تن چند نفر می‌مانَد
رفتم از هر طرفی جمع کنم قدت را
نیمه‌ای در بغل و نیمِ دگر می‌مانَد
بازوی مادرم و بازوی تو مثل هم اند
زخم پهلوی تو بر ضربه‌ی در می‌مانَد
میکشم از بدنت نیزه و تیغ و مِقراض
باز بر سینه‌ی تو چند تبر می‌مانَد
میکشندم ز روی خاک عموهایت وای
عمه با جمعیّتی شوم نظر می‌مانَد

  • دوشنبه
  • 26
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 17:34
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران