• جمعه 2 آذر 03

 محمد قاسمی

غزال حضرت علی اکبر(ع) -(نگاه كن وقار را)

1355

نگاه كن وقار را
نگاه كن در اين جوان جلال كردگار را
نگاه كن به قامتش
ببين در او تجـسّمِ شُكـوه و اقتدار را
نگاه كن به ابرويش
ببين در انحناي آن جناب ذوالفقـار را
فداي چشمهاي او
كه جمع كرده گِرد خود لشگرِ جان نثار را
به تيغ غمزه ريخته
به پيش پاي خويشتن كُشته ي بيشمار را
هزار بار شُكر كه
به دست او سـپرده ام ، عنان اختـيار را
به شوق اينكه عاقبت
اسير دام خود كنـد اين دلِ بي قرار را
عليّ اكبر است او
علي ست ، منتها تماميِ پيمبر است او
پيمبر است منتها
دقيق اگر نظر كُني حضرت حيدر است او
از رَجزش مُشخّص است
كه وارث حـقيقيِ فاتــح خيبر است او
فراري اند دشمنان
كه ديده اند همچُنان شيرِ غضنفر است او
برو به كربلا ببين
مثل عموي ماه خود ساقي لشگر است او
ذبيحِ اوّلِ حـرم
شهيد كربلاست و شهيد پرور است او
روضه ي پيري حُسين
خوانده شده ست هر كجا گُريز آخر است او
همين كه او شهيد شد
موي سر و محاسن حُسين هم سپيد شد
جوان نه،جان ز دست داد
چقدر زنده ماندنش پس از علي بعيد شد
پسر كه قطعه قطعه شد
داغ دل پدر هزار مـرتبه شَديد شد
علي اوّل حُـسين
حواله بر فرق سرش عمودي از حديد شد
صداي سوت و هلهله
بلند شد براي چه ؟ خدا نكرده عيد شد ؟
كمي جلوتر از رُباب
در آستان شاه ، ليلاست كه روسفيد شد
عصاي پير مرد رفت...
نوبت مي دويد و مي كشيد و مي بريد شد

  • سه شنبه
  • 27
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 10:11
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران