از تماشاي رُخ ماه تو شد مهتاب مست
از طلوع چهره ات ، هنگام مَد شد آب مست
پشت هر پلك تو يك ميخانه پنهان است...اگر
چشمهايت هست در بيداري و در خواب مست
ما چه مي فهميم تأثير تماشاي تو چيست ؟
آن هم آنجا كه شده با ديدنت ارباب مست
"ياكثيرالسّجده " از حال تو در وقت نماز
مي شود تسبيح و مُهر و مسجد و محراب مست
كاشف الكرب و ابوالقربه ، كفيل زينبي
برتو وابستند پس هستند اين القاب ، مست
باب حاجاتي و خوانديمت اگر باب الحُسين
بوده ايم ازعالم ذر باتو در اين باب ، مست
"تشنه ي آب فراتم اي اجل مهلت بده"
تا نَمُردم مي شوم از اين شراب ناب ، مست ؟
چارده قرن است كه در حسرت لبهاي تو
دور قبرت آب ميگردد در آن سرداب ، مست
- سه شنبه
- 27
- شهریور
- 1397
- ساعت
- 20:35
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
محمد قاسمی
ارسال دیدگاه