• سه شنبه 15 آبان 03


امام حسین ع -(ای شامِ عشَر خدا نگهدار، تا شامِ دگر نمانده دیدار!)

1363

‍ #شب_عاشورای_حسینی

امشب شبِ آه و شور و شین است
هر سینه نوای یا حسین است
امشب همه کائناتِ هستی
بر گریه ی شاهِ عالمین است

از حربه ی دشمنانِ قدّار
ای شامِ عشَر خدانگهدار
تا شامِ دگر نمانده دیدار

عالم همه تشنه ی سلامش
جانها همه چاکر و غلامش
هم کرسیّ و عرش و فرش و افلاک
محوِ همه هیبت و مقامش

بین چرخِ فلک فتاده از کار
ای شام عشر خدانگهدار
تا شام دگر نمانده دیدار

امشب شب آخرین وداع است
فریادِ همه محمّدا است
جانها همه تسلیمِ خدا است
میعاد، زمینِ کربلا است
از محنت و رنجِ روزِ فردا
شوری دلِ هر خیمه به پا است

صد وای از این جفا و آزار
ای شامِ عشر خدانگهدار
تا شامِ دگر نمانده دیدار

ای جدِِّ کریم و تاجدارم
من غیرِ تو که کسی ندارم
فکری بنما به حالِ زارم
اطفالِ حرم به کی سپارم؟
هر آنچه مرا نوشته تقدیر
سر بر طبقِ رضا گذارم

از زخمِ نهیبِ تیغ اشرارِ
ای شامِ عشر خدانگهدار
تا شامِ دگر نمانده دیدار

بین حالِ مرا یا ابتاجان
این سبط تو در حلقه ی عدوان
این شاهدِ من خدای سبحان
تا جان بدهم به راهِ جانان
من حافظ دینِ پاکِ جدِم
تا زنده شود نوای قرآن

مُلهِم شده ام به غیب و اسرار
ای شامِ عشر خدانگهدار
تا شامِ دگر نمانده دیدار

فردا که به زیرِ تیغ کینم
بی مونس و بی یار و معینم
دردانه ی یاسِ باغِ زهرا
فرزندِ امیرِ مؤمنینم
تسلیم و مطیعِ امرِ دینم

در دامِ بلا شدم گرفتار
ای شامِ عشر خدانگهدار
تا شامِ دگر نمانده دیدار

من سر بنَهم به راهِ اخلاص
دادم علمم به دستِ عباس
سیمایِ نبی به اشبَه الناس
فرزندِ علی و کوثرِ یاس

فردا که روَم. به جنگِ کفّار
ای شامِ عشر خدانگهدار
تا شامِ دگر نمانده دیدار

آن سبطِ تو ماهِ بی قرین است
در ماتم او اهلِ زمین است
او تشنه ی جنّاتِ برین است
در حربه ی دشمنانِ دین است
فردا سرِ او ز تیغ عدوان
بر دامن جبریلِ امین است

تا وقتِ سحر نشسته بیدار
ای شامِ عشر خدانگهدار
تا شامِ دگر نمانده دیدار

ای جدِِّ غریب و چاره سازم
بین سینه ی پُر سوز و گدازم
ای مائده ی دستِ نیازم
از فتنه ی دشمنان چه سازم
بینی که مرا به خلوتِ عشق
من عاشقِ کعبه و نمازم

تا سر بنهم به راهِ دلدار
ای شام عشر خدانگهدار
تا شام دگر نمانده دیدار

بینی پسرت به خیمه تنهاست
امشب حرَمش ز ناله غوغاست
صد شیون و آه و ناله بر پاست
در حلقه ی ظلم دونِ اعداست
در چاره ی ظلمِ روزِ فرداست

گر بوده مرا وصالِ دیدار
ای شامِ عشر خدانگهدار
تا شامِ دگر نمانده دیدار

فردا سرِ او ز خون خضاب است
زینب دلِ مضطرش کباب است
در قلبِ سکینه التهاب است
رؤیای رقیه اضطراب است
جسمش بفتاده لجه ی خون
رأسش سرِ نیزه آفتاب است

سجّاد نشسته خیمه بیمار
ای شامِ عشر خدانگهدار
تا شامِ دگر نمانده دیدار

زنها همه گیسووان گشودند
گو رختِ عزا به تن نمودند
سرها همه قبله ی سجودند
بر درگهِ خالقِ وَدودند
در خیمه همه نوای ماتم
در مرتبه ی غیب و شهودند

گو سر بنهاده اند به دیوار
ای شامِ عشر خدانگهدار
تا شامِ دگر نمانده دیدار

فریادِ حسین حسین بلند است
سجادِ غریب به غل و بند است
زینب که به وعده پایبند است
دستش به سرِ زلف کمند است

در خیمه نشسته حالتِ زار
ای شام عشر خدانگهدار
تا شام دگر نمانده دیدار!

#هستی_محرابی

  • چهارشنبه
  • 28
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 10:14
  • نوشته شده توسط
  • هستی محرابی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران