#مرثیه_زبانحال_حضرت_زینب
#با_امام_حسین_علیه_السّلام
#وحضرت_رقیه_س_سبک_نوشته
#ظلمتونی_ملا_باسم
حسینم وای حسینم وای (۲)
حسینم وای حسینم وای (۲)
برادر خیمه غم بر پاست (۲)
مرو که خواهرت تنهاست (۲)
مرو بی تو شوَد اهلِ حرم تنها
چه سازد خواهرت با این همه غمها؟ (۲)
یا وَیلَنا یا وَیلَنا (۲)
هذا فراقُ بَّینَنا (۲)
⬛ ⬛ ⬛ ⬛ ⬛ ⬛ ⬛
حسین جان ای گلِ خوش منظرِ مادر
تو که راهی شَوی در جنگِ با کافر
اگر اُفتد به خاک و خون گلِ حیدر
اگر بُرَّند سرت با نیزه و خنجر
اگر بینم تو را صد پاره از پیکر
امان وا از دلِ غم دیده یِ خواهر
منو این دشت و این صحرا
منو با این همه اعدا
مرو بی تو شوَد اهلِ حرم تنها (۲)
چه سازد خواهرت با این همه غمها (۲)
یا وَیلَنا یا وَیلَنا (۲)
هذا فراقُ بَینَنا (۲)
⬛ ⬛ ⬛ ⬛ ⬛ ⬛ ⬛
چه سازد خواهرت با این همه غمها (۲)
یا وَیلَنا یا وَیلَنا (۲)
هذا فراقُ بَینَنا (۲)
⬛ ⬛ ⬛ ⬛ ⬛ ⬛ ⬛
شود کارِ شب و روزم غم و زاری
کِه بعد از تو کند طفلان نگهداری
اگر افتد به آنها رنج و بیماری
چطور زینب کند تنها پرستاری؟
تو که خود چنگِ بدخواهان گرفتاری
چگونه می کنی اینجا مرا یاری؟
کِه بعد از تو کند طفلان نگهداری
اگر افتد به آنها رنج و بیماری
چطور زینب کند تنها پرستاری؟
تو که خود چنگِ بدخواهان گرفتاری
چگونه می کنی اینجا مرا یاری؟
رقیه زار و مَهمومه (۲)
نشسته بر درِ خیمه (۲)
گرفت با دستِ کوچک دامنِ بابا(۲)
مرو بابا به سمتِ لشکرِ اعدا (۲)
یا وَیلَنا یا وَیلَنا (۲)
هذا فراقُ بَینَنا (۲)
⬛ ⬛ ⬛ ⬛ ⬛ ⬛ ⬛
صدا زد شاهِ عطشان خواهرِ خود را
بگفتا آن یگانه یاورِ خود را
تو و با این زنان و خیمه یِ بی کس
تو و این دخترانِ کوچک و نورَس
رقیه ناله اش جانم مکدّر کرد
غمِ حزنش به تا گوشِ فلک کر کرد
برادر خیمه غم بر پاست ( ۲)
خِیام از اشکِ خون دریاست (۲)
نشسته بر درِ خیمه (۲)
گرفت با دستِ کوچک دامنِ بابا(۲)
مرو بابا به سمتِ لشکرِ اعدا (۲)
یا وَیلَنا یا وَیلَنا (۲)
هذا فراقُ بَینَنا (۲)
⬛ ⬛ ⬛ ⬛ ⬛ ⬛ ⬛
صدا زد شاهِ عطشان خواهرِ خود را
بگفتا آن یگانه یاورِ خود را
تو و با این زنان و خیمه یِ بی کس
تو و این دخترانِ کوچک و نورَس
رقیه ناله اش جانم مکدّر کرد
غمِ حزنش به تا گوشِ فلک کر کرد
برادر خیمه غم بر پاست ( ۲)
خِیام از اشکِ خون دریاست (۲)
حرم یکسر همه غوغاست (۲)
مرو که خواهرت تنهاست (۲)
یا وَیلَنا یا وَیلَنا (۲)
هذا فراقُ بَینَنا (۲)
⬛ ⬛ ⬛ ⬛ ⬛ ⬛ ⬛
برادر بدتر از این هم جفا دیدی؟ (۲)
تو جایی سر بریدن از قفا دیدی؟(۲)
زده زانو عدو بر رویِ آن سینه (۲)
ز بس بوده دلِ او نفرت و کینه (۲)
چه خشمی در وجودِ او نهفته بود(۲)
محاسنِ تو را با دست گرفته بود(۲)
سرِ پاکِ تو از روی زمین بر داشت(۲)
که شمشیر از قفا بر گردنت بگذاشت(۲)
مرو که خواهرت تنهاست (۲)
یا وَیلَنا یا وَیلَنا (۲)
هذا فراقُ بَینَنا (۲)
⬛ ⬛ ⬛ ⬛ ⬛ ⬛ ⬛
برادر بدتر از این هم جفا دیدی؟ (۲)
تو جایی سر بریدن از قفا دیدی؟(۲)
زده زانو عدو بر رویِ آن سینه (۲)
ز بس بوده دلِ او نفرت و کینه (۲)
چه خشمی در وجودِ او نهفته بود(۲)
محاسنِ تو را با دست گرفته بود(۲)
سرِ پاکِ تو از روی زمین بر داشت(۲)
که شمشیر از قفا بر گردنت بگذاشت(۲)
اگر آید عدو سویش
به دست پیچَد دو گیسویش
زند با پا به پهلویش
وَ یا با نیزه بازویش
بگو ای میوه یِ مادر
چه از دستِ من آید بَر؟
برادر خیمه غم بر پاست ( ۲)
شده محشر علَم بر پاست(۲)
حرم از اشکِ خون دریاست (۲)
یا وَیلَنا یا وَیلَنا (۲)
هذا فراقُ بَینَنا (۲)
به دست پیچَد دو گیسویش
زند با پا به پهلویش
وَ یا با نیزه بازویش
بگو ای میوه یِ مادر
چه از دستِ من آید بَر؟
برادر خیمه غم بر پاست ( ۲)
شده محشر علَم بر پاست(۲)
حرم از اشکِ خون دریاست (۲)
یا وَیلَنا یا وَیلَنا (۲)
هذا فراقُ بَینَنا (۲)
اگر دشمن یورش آرد
و بر اهلِ حرم تازد
اگر ما را بیازارد
بلا بر جانِ ما بارد
جلوی دیده گانِ ما
بسوزاند خیامِ ما
بگو ای میوه ی مادر
چه از دستِ من آید بر؟
⬛ ⬛ ⬛ ⬛ ⬛ ⬛ ⬛
و بر اهلِ حرم تازد
اگر ما را بیازارد
بلا بر جانِ ما بارد
جلوی دیده گانِ ما
بسوزاند خیامِ ما
بگو ای میوه ی مادر
چه از دستِ من آید بر؟
⬛ ⬛ ⬛ ⬛ ⬛ ⬛ ⬛
حسین جان ای امامِ عالمِ امکان
فرو ریزد ز مرگت خانه یِ ایمان
ببرد تیغِ نیزه چشم و ابرویت
حنایِ خون بگیرد بر سرو رویت
.......................................
بیوفتد بی حیا جانش
شرارِ شعله دامانش
کِشد گوشواره از گوشش
کُند آن را کِه خاموشش
چگونه دستِ من بسته
بگیرم تا در آغوشش؟
بگو ای میوه ی مادر
چه از دستِ من آید بَر؟
دوَد این سو دوَد آن سو
به مثلِ بچه ی آهو
بیوفتد هی بلند گردد
برشته چون سَپَند گردد
تو این صحنه تجسّم کن
دلِ شب غنچه را گم کن
بگو ای میوه ی مادر
چه از دستِ من آید بَر؟
#هستی_محرابی
فرو ریزد ز مرگت خانه یِ ایمان
ببرد تیغِ نیزه چشم و ابرویت
حنایِ خون بگیرد بر سرو رویت
.......................................
بیوفتد بی حیا جانش
شرارِ شعله دامانش
کِشد گوشواره از گوشش
کُند آن را کِه خاموشش
چگونه دستِ من بسته
بگیرم تا در آغوشش؟
بگو ای میوه ی مادر
چه از دستِ من آید بَر؟
دوَد این سو دوَد آن سو
به مثلِ بچه ی آهو
بیوفتد هی بلند گردد
برشته چون سَپَند گردد
تو این صحنه تجسّم کن
دلِ شب غنچه را گم کن
بگو ای میوه ی مادر
چه از دستِ من آید بَر؟
#هستی_محرابی
- چهارشنبه
- 28
- شهریور
- 1397
- ساعت
- 11:27
- نوشته شده توسط
- هستی محرابی
- شاعر:
-
هستی محرابی
ارسال دیدگاه