منم که عمری، ز باغ شادی، گلی نچیدم
نشانه دارم، به تار تار موی سفیدم
ز غم خمیدم شادی ندیدم
منم که باد، خزان گرفته، گلان باغم
ز کینه بوده، همیشه داغی، به روی داغم
ز غم خمیدم شادی ندیدم
منم که با داغ و درد و ماتم، گِلَم عجین شد
به کوچه دیدم، که مادر من، نقش زمین شد
ز غم خمیدم شادی ندیدم
منبع:سایت مدایح
- پنج شنبه
- 2
- شهریور
- 1391
- ساعت
- 14:42
- نوشته شده توسط
- جواد
ارسال دیدگاه