سائل شدیم و رحمت ِ زهرا به ما رسید
عرضِ ادب به ساحت ِ مولا به ما رسید
رفتیم و درد رفت ُ مداوا به ما رسید
هر چه رسیده است ، از آقا به ما رسید
ما را خدا ، برای حسین آفریده است
چشم ِ علی و فاطمه ما را خریده است
ما را خریده اند ، برای گدا شدن
در این مسیرِ قربِ خدا خاکِ پا شدن
حاجت روای مادرِ ارباب ها شدن
پرچم بدوش ، راهیِ کرب و بلا شدن
گفتیم یا حسین و گدای حرم شدیم
از احترام ِ او ، همه جا محترم شدیم
بیچاره آن سری که نشد خاک پای تو
یا دیده ای که اشک ندارد برای تو
سوگند بر خدای تو و خونبهای تو
دستِ پُر است، تا به قیامت گدای تو
ای کشتیِ نجاتِ دو عالم حسین جان
ذکرِ شریفِ توبه ی آدم حسین جان
شادی برای اهلِ خودش غم برای ما
بیرق ، عَلَم ، حسینیّه ، ماتم برای ما
این چشمهای چشمه ی زمزم برای ما
پیراهن ِ ، عزای محرم برای ما
با لقمه ی حلالِ پدر سینه زن شدیم
از شیرِمادر است اگر سینه زن شدیم
همراه ِ گریه ، ناله که دنبال میشود
وقتیکه حرفِ روضه ی گودال میشود
با " آه آهِ " فاطمه ، جنجال میشود
نامت خودش محول الاحوال میشود
یعنی به اشک و گریه که محتاج میشویم
در سِیرِ نور ، راهیِ معراج میشویم
ما سائلیم و وقتِ کرم گریه میکنیم
بی اختیار ، پای عَلَم گریه میکنیم
با ذکرُ شور و نوحهُ دم گریه میکنیم
با روضه های اهلِ حرم گریه میکنیم
تا اسبِ بی سوار ، خبر بُرد تا حرم...
از تیرهای خورده ، اثر بُرد تا حرم...
از معرکه برون شده و زخم روی زخم
با زینِ واژگون شده و زخم روی زخم
با روی لاله گون شده و زخم روی زخم
باجسمِ غرقه خون شده و زخم روی زخم
لبریزِ درد ، برگ و برش خورد بر زمین
دیگر توان نداشت ، سرش خورد بر زمین
یک خیمه گاه دوروبرش را گرفت و بعد
هر قد خمیده ای کمرش را گرفت و بعد
با دست خواهرش جگرش را گرفت و بعد
بر سینه اش ، سکینه سرش را گرفت و بعد...
پرسید ذوالجناح که خون یال آمدی
بی یوسف از کِشاکشِ گودال آمدی؟!
انداختی کجا بدنش را؟ شلوغ بود
شمشیرها گرفت تنش را؟ شلوغ بود
دستی نبُرد پیرُهنش را؟ شلوغ بود
زد نیزه ای لبُ دهنش را؟ شلوغ بود
بی تاب شد جواب به بابا کسی نداد؟!
لب تشنه بود ، آب به بابا کسی نداد؟!
- چهارشنبه
- 28
- شهریور
- 1397
- ساعت
- 20:21
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
حبیب نیازی
ارسال دیدگاه