در قتلگاه بود و به دستش سپر نداشت
یعنی برای جنگ توانی دگر نداشت
جسم تمام اهل حرم را به خیمه برد
اما برای یاری خود یک نفر نداشت
زینب برای یاری اش آمد به روی تل
هرقدر گریه کرد در آنان اثر نداشت
مادر میان گودی گودال بود و شمر
بر روی سینه رفت …! گمانم خبر نداشت
آن پیرمرد پست اگر با عصای خود
بر جسم چاک چاک نمی زد، ضرر نداشت
جاماندن رقیه درین دشت پر بلا
هرگز بعید نیست؛ چرا که پدر نداشت
فهمید دخترش که به غیر از فراز نی
بابای داغ دیده به جایی سفر نداشت
- چهارشنبه
- 28
- شهریور
- 1397
- ساعت
- 20:25
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
علی اصغر یزدی
محمد علی صحرا گرد