السّلام_عّلیک_یا_امام_سجّاد_یا_زین العابدین
بسته بوده بر شتر پاهای تو
گشته خم آن قامتِ رعنای تو
آتشِ تب در همه اعضای تو
می رسد تا عرش واویلای تو
رفت بر نیزه سرِ بابای تو
سینه ات لبریز از آه و انین
بر سرِ تو خنجرِ شمرِ لعین
بس که می زد با عمودِ آهنین
چند بار افتاده بودی بر زمین
هر طرف دنبالِ تو جلّادِ کین
در تمامِ راه زیرِ آفتاب
گردنت زنجیر و بازویت طناب
جانت از سوزِ عطش در التهاب
کامِ تو در حسرتِ یک جرعه آب
لعن و نفرینِ تو بر قومِ عذاب!
"هستی محرابی"
- جمعه
- 30
- شهریور
- 1397
- ساعت
- 19:2
- نوشته شده توسط
- هستی محرابی
- شاعر:
-
هستی محرابی
ارسال دیدگاه